تفسیر قسمت سوم
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
تفسیر قسمت سوم
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلی تفسیر سوره قصصتفسیر قسمت سوم

تعداد بازدید : 41
نویسنده پیام
milad آفلاین



ارسال‌ها : 84
عضويت : 1 /10 /1392
تشکر ها: 99
تشکر شده : 151
تفسیر قسمت سوم
«10» وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى‏ فَرِغاً إِن كَادَتْ لَتُبْدِى بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَاعَلَى‏ قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‏
 ودل مادر موسى (از هر چیز، جز فكر فرزند) تهى شد (و) اگر قلب او را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان (به وعده‏ى ما باقى) بماند، همانا نزدیك بود كه (به واسطه جزع وفزع) آن (راز) را افشا كند.
 «11» وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَ هُمْ لَایَشْعُرُونَ‏
 و(مادر موسى) به‏خواهر او گفت: (صندوق حامل موسى را) دنبال كن پس او از دور وى را زیر نظر داشت، در حالى كه (دشمنان) متوجّه نبودند (كه آنكه او را تعقیب مى‏كند خواهر موسى است و از این تعقیب، چه هدفى دارد).
 
 نكته‏ ها:
 تفسیر المیزان، آیه‏ ى «و اصبح فؤاد اُمّ موسى فارغا» را با توجّه به سیاق و ظاهر آیات قبل و بعد، چنین معنا نموده‏اند: دلِ مادر موسى به واسطه‏ى وحى الهى آرام گرفت و دیگر خوف و ترسى نداشت واگر آن وعده الهى نبود، مادر موسى به سبب شدّت اضطراب، آن راز را افشا مى‏كرد.
 مادر موسى بعد از آنكه فرزندش را در صندوقى گذارده و در دریا انداخت، به خواهر موسى مأموریت داد تا مخفیانه این جریان را پیگیرى كند. او نیز بدور از چشم مأموران حكومتى، صندوق را دنبال كرد تا اینكه از دریا نجات یافت و در دامان همسر فرعون قرار گرفت. او همچنان موسى را زیر نظر داشت تا اینكه متوجّه شد درباریان فرعون بدنبال دایگانى براى شیردادن به كودك هستند. امّا موسى هیچ سینه‏اى را نمى‏پذیرد، سرانجام خواهر موسى با طرح پیشنهاد دایگى مادرش، و پذیرش دربار، تعقیب و مراقبت و مأموریتش خاتمه یافت.
 پیام‏ ها:
 1- افشاى اسرار از نشانه‏هاى سستى و ضعف ایمان است. «لتبدى به لولا ان ربطنا على قلبها»
 2- آرامش دلها به دست خداست. «ربطناعلى‏قلبها»
 3- یكى از نشانه‏هاى ایمان، آرامش خاطر و دل آرام است. «ربطنا... لتكون من المؤمنین»
 4- آنچه در نظر الهى مهمّ است، ایمان است و زن و مرد تفاوتى ندارند. «لتكون من المؤمنین» در صورتى كه باید مى‏فرمود: «من المؤمنات»
 5 - زنان ودختران نیز باید از تدبیرهاى لازم در مسائل اجتماعى برخوردار باشند. «قالت لاخته قصّیه»
 6- در امور حساسیّت برانگیز، كارها را به دیگران واگذار كنیم. «لاُخته» در ماجراى موسى علیه السلام حساسیّت بر روى مادر بیشتر بود و امكان داشت كه مطلب افشا گردد.
 7- توكّل بخدا به معناى بى‏تفاوتى در مسائل نیست. با اینكه مادر موسى زن باایمانى بود، ولى باز هم دخترش را براى تعقیب ماجرا فرستاد. «من المؤمنین، قالت لاخته قُصّیه»
 8 - در برخورد با نظام‏هاى طاغوتى و خفقان‏آور، تعقیب ومراقبت امرى ضرورى است. «قُصیّه»
 9- براى حفظ اسرار، عادّى‏سازى در رفتار یك امر لازم است. «عن‏جُنُب» (خواهرموسى از دور صندوق برادر را زیر نظر داشت، تا این مراقبت بسیار عادّى باشد وسبب حساسیّت وتحریك دشمن نشود.)
 10- مؤمن باید مأموریّت خود را بدور از توجّه دشمن به انجام برساند. «و هم لا یشعرون»
 11- براى آنكه دشمن به اهداف ما پى نبرد، حركات خود را در برابر او كنترل كنیم. «و هم لایشعرون»
 
«12» وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى‏ أَهْلِ بَیْتٍ‏یَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَصِحُونَ‏
 و ما (به دهان گرفتن سینه‏ى) زنان شیرده را از پیش بر او ممنوع كردیم، پس (خواهر موسى كه مأموران را در جستجوى دایه دید) گفت: آیا مى‏خواهید شما را بر خانواده‏اى راهنمایى كنم كه سرپرستى او را براى شما بپذیرند و براى او خیرخواه باشند؟
 
 نكته‏ ها:
 «مراضع» جمع «مرضع»، یعنى زنان شیرده و دایه.
 پیام‏ها:
 1- اگر خداوند نخواهد، تشكیلات عریض و طویلى همچون دستگاه فرعون نیز از تأمین غذاى یك كودك عاجز مى‏ماند. «حرّمنا»
 2- ابتدایى‏ترین كارها مثل مكیدن نوزاد نیز با اراده‏ى الهى است و اگر او نخواهد، اتّفاق نخواهد افتاد. «حرّمنا»
 3- رضاع و سپردن نوزاد به دایه براى شیردادن، سابقه‏اى تاریخى و طولانى دارد. «المراضع»
 4- وقتى سر انسان متكبّر به سنگ خورد، راهنمایى و پیشنهاد دیگران، حتّى یك فرد ناشناس را نیز به راحتى مى‏پذیرد. «فقالت هل ادلّكم»
 5 - پیشنهادات خود را در رابطه با چیزى كه حساسیّت برانگیز است، بطور عادّى مطرح كنیم. «هل ادلّكم»
 6- در برابر دشمن باید زیرك بود. (خواهر موسى نامى از مادر موسى به میان نیاورد و نگفت: «على اُمّه»، بلكه آن را به صورت ناشناس ذكر كرد.) «على اهل بیتٍ»
 7- نیازمندى‏هاى نوزاد، منحصر در غذا نیست، بلكه او به خانواده وكانون محبّت نیز احتیاج دارد و لذا خواهر موسى سخن از سرپرستى همه‏جانبه كرد، نه تنها تغذیه. «یكفلونه»
 8 - پیشنهادات خود را به گونه‏اى مطرح كنیم كه مخاطب، آن را به نفع خود بداند. «یكفلونه لكم»
 9- كفالتى ارزشمند است كه با خیرخواهى ومحبّت همراه باشد. «یكفلونه لكم و هم له ناصحون»
 
 «13» فَرَدَدْنَهُ إِلَى‏ أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ‏حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ‏
 پس ما (اینگونه) او را به مادرش باز گردانیدیم تا روشنى چشم او باشد و غم‏نخورد و بداند كه همانا وعده الهى حقّ است، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.
 
 نكته‏ ها:
 گاهى اوقات عناوین براى انسان، مزاحم ومانعند. مثلاً در این ماجرا مادر موسى پذیرفت كه به عنوان دایه فرزندش را شیر دهد، زیرا عنوان مادر، سبب قتل فرزندوآزار مادر مى‏شد.
 پیام‏ها:
 1- وعده‏هاى الهى تخلّف ندارد. در آیه‏ى هفتم خداوند وعده داد كه نوزاد را به مادر برگرداند و در این آیه مى‏خوانیم كه او را برگرداند. «انّا رادّوه الیك - رددناه الى‏ اُمّه»
 2- نوزاد، نور چشم مادر است. «كى تَقَرّ عینها»
 3- براى اهل حقّ، اهداف مهم است، نه عناوین. «رددناه الى اُمّه» سرانجام، فرزند به آغوش مادر بازگشت گرچه این بار، مادر به عنوان دایه استخدام شد، ولى عنوان مهم نیست، برگشتن نوزاد مهم است.
 4- مادر به واسطه ارتباط عمیق با فرزند، بیشترین نقش را در زندگى او دارد. «الى‏ اُمّه» (در اینجا نامى از پدر موسى به میان نیامده است.)
 5 - گاه رازدارى مادر وخواهر مى‏تواند حیات انسان را تأمین نماید. «الى اُمّه» (مادر وخواهر موسى، سالها راز مادرى را كتمان كردند.)
 6- عاقبت، سختى‏ها بسر آمده و فراق به وصال خواهد انجامید. «رددناه الى اُمّه كى تَقَرّ عینها» (پس از مدّت‏ها نگرانى و غم، سرانجام خداوند، موسى را به مادر بازگرداند. «اِنّ‏مع‏العسر یسرا»)
 7- اگر خداوند بخواهد، یك انسان، مایه امید ونور چشم دو گروه متضاد (خاندان فرعون و خاندان موسى) مى‏شود. «قُرّة عینٍ لى ولك - تَقَرّ عینها»
 8 - انبساط وشادى، وحزن واندوه، در بینایى انسان تأثیر دارد. «تَقَرّ عینها» چنانكه دورى حضرت یوسف، باعث نابینایى حضرت یعقوب گردید. «وابیَضّت عیناه من الحُزن»(15)
 9- ایمان به خداوند داراى مراحل و درجاتى است. مادر موسى بانویى مؤمنه بود، «رَبَطنا على قلبها لتكون من‏المؤمنین» امّا یك مؤمن نیز باید به مرحله یقین و علم عمیق برسد. «لتَعلم أنّ وعد اللّه حقّ»
 10- فلسفه و دلیل بعضى حوادث، درك حقّانیّت وعده‏هاى الهى است. «لتَعلم أنّ وعد اللّه حقّ»
 11- اكثر مردم ظاهربین هستند و دركى از اسرار حكیمانه ونقشه‏هاى مدبّرانه‏ى خداوند ندارند. «اكثرهم لا یعلمون»
 
 «14» وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى‏ ءَاتَیْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ‏
 چون موسى نیرومند شد و كامل گردید، به او حكمت و دانش عطا كردیم و ما اینگونه نیكوكاران را پاداش مى‏دهیم.
 
 نكته‏ ها:
 «أشدّ» از «شدّت»، به معنى نیرومند شدن و «استوى» از «استواء» به معناى كمال خلقت واعتدال آن است.
 عبارت «حُكماً و عِلماً» سه مرتبه در قرآن مجید آمده كه در همه موارد، حُكم بر علم مقدّم شده است. «حُكم» به معناى فهم درست و قدرت بر داورى صحیح و «عِلم» به معناى داشتن آگاهى و اطلاعات است.
 پیام‏ها:
 1- اوّلین شرط پذیرش مسئولیّت، بلوغ جسمانى و توان فكرى و روحى است. «و لمّا بَلَغ»
 2- بلوغ واقعى، تنها به رشد جسمى و نیروى جنسى نیست، بلكه به كمال فكر و عقل نیز وابسته است. «و لمّا بَلَغ أشدّه و استوى‏»
 3- وعده‏هاى الهى، تخلّف‏ناپذیر است. «جاعلوه من المرسلین - ولمّا بَلغ... آتیناه»
 4- نزول الطاف الهى زمینه‏ى مناسب مى‏خواهد. «و لمّا بَلَغ ... آتیناه»
 5 - حكمت بر علم مقدّم است. «حُكماً و علماً»
 6- لطف به نیكوكاران، سنّت الهى است. «وكذلك»
 7- پاداش نیكوكاران، منحصر به آخرت نیست. «و كذلك نجزى المحسنین»
 (بهره‏مند شدن موسى از حكمت ودانش، پاداش الهى در برابر احسان اوست.)
 
 «15» ودَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى‏ حِینِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَثَهُ الَّذِى مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى‏ فَقَضَى‏ عَلَیْهِ قَالَ‏هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَنِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ
 وموسى وارد شهر شد، در حالى كه مردم (از ورودش) بى‏خبر بودند، پس در آنجا به دو مرد برخورد كه با یكدیگر نزاع مى‏كردند، این یكى از طرفدارانش و آن (دیگرى) از دشمنانش بود. پس آن كه از پیروان موسى بود، از او در برابر دشمنش یارى خواست. پس موسى (به حمایت از دوست خود) مُشتى بر او زد كه كار او را ساخت (و با همان مشت كشته شد)، موسى (از این پیشامد تكانى خورد و) گفت: این از كار شیطان بود، همانا او دشمن گمراه كننده‏ى آشكارى است.
 
 نكته‏ ها:
 ظاهراً حضرت موسى قبل از نبوّتش، بیرون از شهر زندگى مى‏كرده است، واین یا بخاطر حركات انقلابى او بوده كه در آنجا بسر مى‏برده و یا بخاطر اینكه كاخ فرعون كه موسى‏علیه السلام در آن زندگى مى‏كرده، خارج از شهر قرار داشته است.
 سؤال: اگر پیامبران خدا معصومند، پس مشت‏زدن و آدم كشتن موسى‏علیه السلام چه توجیهى دارد وچگونه تفسیر مى‏شود؟
 پاسخ: كلمه «هذا» در جمله‏ى «هذا من عمل الشیطان» به نزاع و ستیز آن دو مرد اشاره دارد نه به عمل حضرت موسى، یعنى این درگیرى كار شیطان است.
 حضرت موسى قصد كشتن آن مرد را نداشت و فقط بخاطر دفاع از یك مؤمنى دست به این كار زد. از این روى خداوند از قتل او انتقاد نكرده و در جاى دیگر مى‏فرماید: «و قَتَلت نفساً فنجّیناك من الغَمّ»(16) تو یكى از فرعونیان را به قتل رساندى ودچار غم واندوه شدى و ما تورا از غم نجات دادیم.
 پیام‏ها:
 1- مصلحان جامعه باید گاهى به صورت ناشناس و غیر رسمى، بدون نام و عنوان در میان مردم حاضر شوند. «دخل المدینة على حین غفلة من اهلها»
 2- حضرت موسى قبل از نبوّت نیز داراى یار و پیرو بود. «مِن شیعته»
 3- گرچه موسى بزرگ شده كاخ فرعون بود، ولى مردم مستضعف به خاطر تفكّر ومنش، او را حامى و رهبر خود مى‏دانستند. «فاستغاثه»
 4- دفاع و حمایت از مظلومان، شیوه اولیاى الهى است. «فوَكَزه موسى‏»
 5 - انبیا، افرادى پرقدرت، با غیرت، جوانمرد، مظلوم‏نواز وظلم ستیز بوده‏اند. «فوكزه موسى‏»
 6- مردان خدا در صورت لزوم بادشمن درگیر مى‏شدند و از زور بازو بهره مى‏بردند. «فوَكَزه موسى»
 
15) یوسف، 84.
16) طه، 40.


امضای کاربر : به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه به بزرگی کسی نگاه کن
که از او نافرمانی کرده ای.
سه شنبه 24 دی 1392 - 15:02
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 1 کاربر از milad به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: avala &



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.



تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ